سید محمدحسین بهجت تبریزی متخلص به شهریار، شاعر پارسیگوی آذریزبان، در سال ۱۲۸۵ هجری شمسی در روستای خشکناب در بخش قرهچمن آذربایجان متولد شد. او تحصیلات خود را در مدرسهٔ متحده و فیوضات و متوسطهٔ تبریز و دارالفنون تهران گذراند و وارد دانشکدهٔ طب شد. سرگذشت عشق آتشین و ناکام او که به ترک تحصیل وی از رشتهٔ پزشکی در سال آخر منجر شد، مسیر زندگی او را عوض کرد و تحولات درونی او را به اوج معنوی ویژهای کشانید و به اشعارش شور و حالی دیگر بخشید. وی سرانجام پس از هشتاد و سه سال زندگی شاعرانهٔ پربار در ۲۷ شهریور ماه ۱۳۶۷ هجری شمسی درگذشت و بنا به وصیت خود در مقبرة الشعرای تبریز به خاک سپرده شد.
مرگ صلاح الدین مدتی مولانا را در اندوه فرو برد، اما بار این فراق بسیار سبک تر از هجران شمس بود. مولانا دوازده سال پیرتر یا پخته تر شده، و صلاح الدین هم مانند شمس به هستی مولانا نیامیخته بود. مولانا می بایست کارگزاری دیگر به جای صلاح الدین بنشاند، و خلوت های خود را باز یابد. در میان یاران، نظر او به ابن اخی ترک بود، چلبی حسام الدین، حسن بن محمد ارموی، مردی که مولانا در مقدمه ی دفتر اول مثنوی او را « ابویزید الوقت و جنید الزمان » می خواند، و به مرتبه ی بزرگترین پیران طریقت می رساند.
خانواده ی حسام الدین اهل ارومیه، و پدران او از پیش کسوتان مکتب فتوت بودند، مکتبی که در مراتب انسان دوستی و موازین کمال آدمی، به تصوف بسیار نزدیک است، و مانند بسیاری از صوفیان، مولا علی (ع) را نمونه ی اعلای کمال انسانی و سرمشق رهروان می شمارد. این جوانمردان، پیش کسوتان را « اخی » می گفتند، و « اخی ترک » پدر حسام الدین یکی از آنان بود. « چلبی » (=سرور ) لقبی است که در جمع یاران مولانا برای حسام الدین به کار می رفته، و بسیاری از مشایخ مکتب مولانا و کسانی از خاندان او نیز بعدها این لقب را داشته اند.
تعداد صفحات : 4